هر کسی که به دنبال ورود به دنیای معاملهگری یا سرمایه گذاری است، در قدم اول باید با مفهوم مدیریت ریسک آشنا شود. در همین راستا، افراد زیادی به دنبال یاد گرفتن استراتژی معاملاتی ریسک فری (Risk Free)، یا استراتژی معاملاتی بدون ریسک هستند. البته شاید عبارت «ریسک فری» کمی گمراه کننده باشد؛ زیرا حذف کل ریسک یک معامله عملا امکان پذیر نیست، اما میتوان آن را به حداقل رساند.
ریسک در بازار میتواند به دلایل مختلفی مثل اتفاقات غیرمنتظره، دستکاری بازار توسط بازیگران بزرگ و یا اشتباهات تحلیل تکنیکال یا تحلیل بنیادی رخ بدهد. با خواندن این مقاله یاد میگیرید که چطور ریسک معاملات خود را کم کنید و یک سبد سرمایه گذاری متعادل بسازید. علاوه بر این، با مهمترین دلایل افزایش ریسک معاملات نیز آشنا خواهید شد.
به طور کلی، ریسک در معاملات به احتمال ضرر و زیان ناشی از عوامل مختلف اشاره دارد. این عوامل میتوانند بر جهت قیمت دارایی (مثلا سهام یا ارز) یا تحلیل (پیشبینی) ما از وضعیت بازار تاثیر بگذارند. ریسک در معاملات را میتوان به سه دسته اصلی تقسیم کرد:
اگر هنوز معاملهای باز نکردهایم، با ریسک پیشبینی اشتباه در تشخیص جهت روند یا برگشت آن مواجه هستیم. توجه داشته باشید که در برخی مواقع، دیدگاه معاملهگران از مفهوم روند (Trend) مشابه نبوده و هر معاملهگر ممکن است آن را به شیوه خاص خود درک کند. همچنین، معاملهگران خودشان میزان ضرر قابل تحمل را تعیین میکنند که به آن حد ریسک (Risk Limit) میگویند. این حد ریسک همواره به میزان سرمایه و جسارت معاملهگر بستگی دارد. برای نمونه، یک معاملهگر حاضر است 100 واحد کاهش قیمت را تحمل کند، در حالی که معاملهگر دیگر، حاضر به پذیرفتن بیشتر از 20 واحد ضرر نیست.
تعیین حد ریسک یا میزان ریسک پذیری به عهده خود معاملهگر است، اما درک ماهیت ریسکهای معاملاتی برای همه معاملهگران ضروری است. این درک به معاملهگران کمک میکند تا استراتژیهای بهتری مورد استفاده قرار دهند، تصمیمات بهتری بگیرند و در نهایت، پرتفوی خود را به طور موثرتری مدیریت کنند. در ادامه، به مهمترین عوامل ایجاد کننده ریسک اشاره میکنیم.
انتشار اطلاعات آماری، نتایج جلسات فدرال رزرو و سایر بانکهای مرکزی بر بازارهای مالی تاثیر میگذارند. اما مسئلهی مهم این است که آیا سرمایهگذار میتواند اهمیت این اخبار و رویدادها را به درستی درک کند؟ آیا پیشبینیهایی که بر اساس دیدگاه عموم شکل گرفتهاند، همیشه درست از آب درمیآیند؟
اینها سوالاتی هستند که هر معاملهگری باید در نظر بگیرد. چرا که تحلیل و پیشبینی در بازارهای مالی با خطا همراه است. معاملهگران گاهی اوقات نکات مهمی را نادیده میگیرند یا به اشتباه تفسیر میکنند که میتواند منجر به پیشبینیهای نادرست شود.
فورس ماژور به رویدادهای غیرمنتظرهای گفته میشود که خارج از کنترل انسان بوده و میتواند پیامدهای جدی و بلندمدتی به همراه داشته باشد. این رویدادها مواردی زیادی را شامل میشوند:
فورس ماژور معمولا پیامدهای فوری و بلندمدت به دنبال دارد. فروپاشی شرکتهای اینترنتی در اواخر دهه ۱۹۹۰ (حباب داتکام) و بحران وامهای رهنی در ایالات متحده (که به یک بحران جهانی تبدیل شد) نمونههایی از رویدادهای فورس ماژور با تاثیرات بلندمدت هستند.
پندینگ اُردر یا سفارشهای در انتظار ابزاری در استراتژیهای معاملاتی است که بر اساس گشایش معامله در زمان خروج قیمت از محدوده فشردگی قیمت عمل میکند. در این روش، معاملهگر سفارشهایی را در جهتهای مخالف ثبت میکند تا اطمینان یابد دستکم یکی از آنها فعال خواهد شد.
ریسک اصلی این روش آن است که سفارشهای در انتظار اغلب بر اساس قضاوت و حدس و گمان، و نه بر مبنای حرکات واقعی قیمت، تعیین میگردند. برای مثال، ممکن است فاصله قیمت سفارش بر اساس درصدی از میانگین قیمت در محدوده فشرده، محاسبه شود. بنابراین، همواره این ریسک وجود دارد که قیمت از محدوده فشردگی قیمت خارج شده، با سفارش برخورد کند و سپس در جهت عکس حرکت نماید.
بازارهای مالی صحنهی معاملات بزرگی هستند و هر معاملهگر تنها بخش کوچکی از این بازی به شمار میآید. در این میان، بازارسازان نقش مهمی ایفا میکنند و با سرمایههای هنگفت خود، میتوانند بر قیمتها تاثیر بگذارند. این بازیگران کلیدی با پیشبینی، تحلیل و انتشار اطلاعات از طریق رسانهها، انجمنها و سایر منابع، میتوانند بر شکلگیری ذهنیت بازار و جهتدهی افکار عمومی تاثیر بگذارند.
اما قدرت بازارسازان فراتر از این است. آنها میتوانند سطوحی را که در آن سفارشهای خرید و فروش (مانند حد ضرر و پندینگ اردر) متمرکز شدهاند، را شناسایی کنند. برای مثال، تجربه نشان میدهد که اکثر معاملهگران، حد ضرر خود را در محدوده سطوح حمایتی و مقاومتی کلیدی و بر مبنای اعداد رند قرار میدهند. سفارشهای در انتظار (پندینگ اردر) نیز ممکن است به همین شکل تنظیم شوند.
در بازارهای مالی، تلاش برای «مبارزه مستقیم» با بازارسازان معمولا بیفایده است. به همین دلیل، برای یک معاملهگر کارآمد، شناسایی «مناطق تمرکز سفارشات» و اجتناب از آنها اهمیت ویژهای دارد. این نواحی اغلب محل استقرار حد ضررها و پندینگ اردرهای سایر معاملهگران است. همانطور که اشاره شد، بازارسازان میتوانند این سطوح را مشاهده و با هدایت قیمت به سمت آنها، باعث فعال شدن حجم زیادی از سفارشات حد ضرر شده و سود ببرند.
همچنین باید توجه داشته باشید که تکیه بر تحلیل تکنیکال به تنهایی نمیتواند اقدامات احتمالی بازیگران کلیدی بازار را پیشبینی کند. یک رویکرد معاملاتی معقول، شامل کاهش اتکا به اندیکاتورها و توجه بیشتر به سطوح حمایتی و مقاومتی کلیدی، الگوهای قیمتی و همچنین تحلیل دادههای مربوط به حجم معاملات و جدول سفارشات است. با در نظر گرفتن این عوامل، معاملهگران میتوانند با دقت بیشتری به ارزیابی ریسک و شناسایی فرصتهای معاملاتی بپردازند.
برای کاهش ریسک ناشی از پیشبینیهای اشتباه، چند توصیه مهم دیگر وجود دارد که عبارتند از:
در دنیای پرنوسان بازارهای مالی، ادعای داشتن «استراتژی معاملاتی بدون ریسک» کمی دور از ذهن است. با وجود پیشرفت علم و هوش مصنوعی، حتی حرفهایترین معاملهگران نیز نمیتوانند همواره معاملات پرسودی داشته باشند.
با این حال، درک اصول مدیریت سرمایه، استفاده از ابزارهای مالی مناسب، و به کار گرفتن روشهایی که در ادامه شرح خواهیم داد، به معاملهگران کمک میکند با ریسک پایینتری وارد بازار شوند و میزان ضرر خود را به میزان قابل توجهی کاهش دهند.
مدیریت سرمایه (Capital Management) در سرمایه گذاری به معنای تقسیم کل سرمایه به بخشهای مختلف و اختصاص درصد مشخصی از آن به هر بخش است. برای معاملهگران در بازارهای مالی، مدیریت سرمایه به معنای اختصاص درصدی مشخص از کل سرمایه، به هر معامله است.
یک اصل کلی در استراتژی مدیریت سرمایه این است که برای هر معامله، نباید بیش از 2 تا 3 درصد از کل سرمایه را اختصاص داد.
هدف اصلی مدیریت سرمایه، کاهش ریسک از دست دادن کل سرمایه به دلیل نوسانات بازار است. با این روش، حتی اگر در معاملهای متحمل ضرر شوید، تاثیر آن بر کل سرمایه شما محدود میشود و همچنان فرصت برای جبران ضرر و کسب سود در معاملات بعدی وجود خواهد داشت.
هجینگ (Hedging) یکی دیگر از راهکارهای کلیدی برای کاهش ریسک در معاملات است. این راهکار شامل انجام معاملهای است که بتواند جلوی ضرر حاصل از معاملهی دیگر را بگیرد.
در این روش، معاملهگر بر اساس «همبستگی» (Correlation) یا «همبستگی منفی» بین دو دارایی، به طور همزمان اقدام به خرید یا فروش میکند. برای مثال، جفت «یورو/دلار» (EUR/USD) با جفت «دلار /دلار کانادا» (USD/CAD) همبستگی منفی دارد. یعنی با افزایش یکی، دیگری کاهش مییابد. فرض کنید شما اقدام به خرید جفت ارز EUR/USD کردهاید، اما بعد از مدتی نگران عدم صحیح بودن پیشبینی خود هستید. در این حالت میتوانید با خرید جفت ارز USD/CAD (که همبستگی منفی با یورو دارد) ریسک معامله اول را کاهش دهید. علاوه بر این، معامله در دو جهت مخالف (لانگ و شورت) روی یک جفت ارز نیز میتواند نوعی هجینگ محسوب شود.
در تحلیل بازار هیچ روشی، چه بر پایه تحلیل تکنیکال و چه بر اساس تحلیل بنیادی، از خطا به دور نیست و در دنیای معاملهگری، قطعیت وجود ندارد. به همین دلیل، بهترین راه برای کاهش ریسک معاملات، استفاده از «حد ضرر» است.
هنگامی که شما وارد یک معامله فروش میشوید، انتظار کاهش قیمت را دارید. اما باید به خاطر داشته باشید که همیشه احتمال افزایش قیمت نیز وجود دارد. به همین دلیل، باید هنگام ورود به معامله، محدوده قیمتی بالاتری را نسبت به نقطه ورود خود مشخص کنید تا در صورت رسیدن قیمت به آن ناحیه، به طور خودکار از معامله خارج شوید و متحمل ضرر کمتری گردید.
استفاده از حد ضرر، از ضررهای سنگینتر جلوگیری میکند و مانع از دست رفتن کل سرمایه خواهد شد. میزان حد ضرر و نسبت آن به حد سود یا تیک پرافیت (Take-Profit) بر اساس سبک معاملاتی شما تعیین میشود، اما به طور کلی، حد ضرر هرگز نباید بیشتر از حد سود باشد. در ادامه توضیحات بیشتری در رابطه با این موضوع ارائه خواهیم داد.
پس از تعیین حد سود و حد ضرر برای معاملات خود، باید به نسبت این دو مقدار نسبت به یکدیگر توجه ویژهای داشته باشید. این نسبت که با نام نسبت ریسک به ریوارد شناخته میشود، نشان میدهد که انتظار سود (فاصله ورود به معامله تا خروج با سود) چقدر در مقایسه با ریسک ضرر (فاصله ورود به معامله تا خروج با ضرر) بیشتر است.
این نسبت برای معاملهگران با سبکهای مختلف، متفاوت است. اسکالپرها (Scalper - معاملهگران فعال در کوتاهمدت) میتوانند نسبت سود به زیان را بین 1 تا 1.5 برابر قرار دهند. اما برای سوئینگ تریدرها (Swing Trader - معاملهگران فعال در کوتاه تا میان مدت) این مقدار میتواند تا 2 الی 3 برابر افزایش یابد.
فرض کنید نسبت ریسک به ریوارد شما 2 است. یعنی انتظار دارید در صورت تحقق سود، دو برابر مقداری که در صورت ضرر از دست میدهید، به دست آورید. حال تصور کنید در 10 معامله، 5 معامله سود و 5 معامله ضرر را تجربه میکنید (میزان برد شما 50 درصد است). در این حالت، مجموع سود شما 10 واحد و مجموع ضرر شما 5 واحد خواهد بود. بنابراین با وجود برابری تعداد برد و باخت، همچنان از بازار سود خالص کسب کردهاید.
این مثال اهمیت نسبت ریسک به ریوارد را به خوبی نشان میدهد. با این استراتژی (یعنی نسبتهای ریسک به ریوارد بالاتر)، حتی با بُردهای کمتر از 50 درصد، همچنان امکان سودآوری در بازار وجود خواهد داشت.
به عنوان یک معاملهگر، هدف شما کسب بیشترین سود ممکن از بازار و خروج از معامله با کمترین میزان ضرر است. یکی از روشهایی که به شما کمک میکند تا سود بیشتری کسب کنید، حد ضرر متحرک (Trailing Stop) است.
با استفاده از حد ضرر متحرک، میتوانید زمانی که معامله شما وارد منطقه سوددهی میشود، حد ضرر خود را نیز در همان ناحیه سود تنظیم کنید. به این ترتیب، بخشی از سود خود را «قفل» کردهاید.
فرض کنید سهامی را به قیمت 10 دلار خریدهاید و حد ضرر خود را روی 8 دلار تنظیم کردهاید. بعد از مدتی، قیمت سهم به 14 دلار افزایش مییابد. با پیشبینی افزایش قیمت تا 16 دلار، هدف خود را روی این قیمت قرار میدهید، اما اگر قیمت سهم کاهش یابد و به 8 دلار برسد، نه تنها سودی کسب نکردهاید، بلکه معامله شما با ضرر بسته میشود.
اینجاست که اهمیت حد ضرر متحرک مشخص میشود. این استراتژی به شما این امکان را میدهد که بر اساس روشهای مختلف، زمانی که قیمت وارد منطقه سوددهی میشود، حد ضرر را نیز در همان ناحیه تنظیم کنید (12 دلار در مثال بالا) تا بخشی از سود خود را حفظ نمایید.
در معاملات با حد ضرر متحرک، از روشهای مختلفی برای تعیین حد ضرر استفاده میشود. در ادامه به برخی از مهمترین این روشها اشاره میکنیم:
تعیین اصولی حد ضرر و مدیریت پوزیشنهای باز، یکی از بهترین روشها برای کاهش ریسک معاملات است. معاملهگران معمولا دو اشتباه بزرگ در زمینه تعیین حد ضرر مرتکب میشوند:
در دوره جامع فارکس با استراتژی CTS، یکی از مهمترین سرفصلها مربوط به تعیین اصولی حد ضرر و نحوه مدیریت آن است. در این دوره که ترکیبی از کلاسهای زنده و ویدئوهای ضبط شده است، فراجویان علاوه بر یادگیری انواع مفاهیم تحلیل تکنیکال و پرایس اکشن، مدیریت ریسک که رمز موفقیت برترین معاملهگران جهان است را نیز فرا میگیرند.
در فارکس یا سایر بازارهای مالی، چیزی به نام استراتژی بدون ریسک وجود ندارد. اما آیا به صفر رساندن ریسک در معاملات ضروری است؟ کسانی که به دنبال حذف یا به حداقل رساندن ریسک هستند، بهتر است سرمایه خود را به شکل سپرده بانکی نگه دارند.
پذیرش این نکته که معاملات همیشه با احتمال ضرر همراه هستند، پیشنیاز ورود به بازار است. اما برای کسب سود مستمر از بازار، باید همواره تلاش کنید تا میزان ضررهای خود را به حداقل رسانده و حداکثر سود ممکن را از معاملاتتان به دست آورید. این امر مستلزم دانش، مهارت و تجربه کافی در تحلیل بازار، انتخاب استراتژیهای معاملاتی مناسب، استفاده از ابزارهای مدیریت ریسک مانند حد ضرر، متنوعسازی پرتفوی و داشتن انضباط در اجرای استراتژی معاملاتی است.
جهت آشنایی با سایر مباحث مربوط به بازارهای مالی از مقالات زیر استفاده کنید.
خیر، در دنیای معاملات، هیچ استراتژیای بدون ریسک نیست. هر نوع سرمایه گذاری و معاملهای با مقداری ریسک همراه است، فارغ از اینکه از چه راهکاری استفاده کنید. حتی سادهترین و محتاطانهترین استراتژیها نیز در معرض نوسانات بازار، خطاهای انسانی و عوامل غیرقابل پیشبینی هستند.
هدف از یک استراتژی معاملاتی بدون ریسک، به حداقل رساندن احتمال ضرر و افزایش شانس کسب سود است. این استراتژیها تلاش میکنند تا با استفاده از ابزارها و روشهای مختلف، ریسکهای معاملاتی را تا حد امکان کنترل و مدیریت کنند.
خیر، هیچ تضمینی برای کسب سود در معاملات وجود ندارد، حتی اگر از بهترین استراتژیها استفاده کنید. بازارهای مالی ذاتا نامطمئن و غیرقابل پیشبینی هستند و عوامل متعددی میتوانند بر نتیجه معاملات شما تاثیر بگذارند. با این وجود میتوانید با کوچک نگه داشتن ضرر این ریسک را کنترل کنید.
کد بازیابی به ایمیل و شماره موبایل ارسال شد
این کد حداکثر 5 دقیقه اعتبار دارد