مطلوبیت (Utility) در اقتصاد، معیاری انتزاعی است که لذت و رضایت مصرف کننده از کالاها و خدمات را نشان میدهد. اقتصاددانان معتقد هستند که مصرف کننده، زمانی مجموعهای از کالاها را به مجموعهای دیگر ترجیح میدهد که رضایت خاطر یا مطلوبیت حاصل از آنها بیشتر باشد. واژه مطلوبیت (یوتیلیتی) اولین بار توسط پروفسور جرمی بنتام (Jeremy Bentham) مطرح شد اما تا مدتها بعد، درکِ پدیده مطلوبیت یا رضایت خاطر از مصرف کالا به خوبی صورت نگرفت.
در ادامه انواع مطلوبیت، مکتب مطلوبیتگرایی و سایر موارد مهم مرتبط با نظریه رفتار مصرف کننده را همراه با مثال آموزش خواهیم داد. علاوه بر این، کاربرد مطلوبیت در اقتصاد خرد و بازاریابی که به طور مستقیم بر افزایش درآمد افراد از کسب و کارهای کوچک تا بزرگ مرتبط است را آموزش خواهیم داد.
فرض کنید فردی از خوردن شیرینی رولت رضایت خاطر (مطلوبیت) دارد. این شخص، ۳ عدد شیرینی رولت خورده است. کل رضایتی که وی از مصرف این ۳ عدد شیرینی به دست میآورد را مطلوبیت کل میگویند. اگر این شخص،شیرینی اضافهای بخورد، به مطلوبیتی که از طریق شیرینی چهارم به دست میآورد مطلوبیت نهایی گفته میشود.
در نهایت، مصرف کننده میزان مطلوبیت بستههای مختلف کالا را با هم مقایسه کرده و میتواند بستهای که بالاترین مطلوبیت را دارد، انتخاب کند. در ادامه به انواع مطلوبیت در اقتصاد خرد و روشهای اندازهگیری آن خواهیم پرداخت.
نظریه کاردینالی مطلوبیت در اقتصاد، به عنوان یک ویژگی قابل اندازهگیری از کالاهای مصرف شده توسط افراد، مدلسازی میشود. اگرچه اندازهگیری کمی مطلوبیت (که یک ویژگی روان شناختی بوده)، دشوار است اما اقتصاددانان از واحدی به نام یوتیل (Util) برای اندازهگیری رضایت خاطر مصرفکننده استفاده میکنند. به عنوان مثال، اگر یک تکه پیتزا ۲۰ یوتیل و یک بشقاب پاستا ۱۸ یوتیل رضایت خاطر فراهم کند، بدین معنی است که رضایت شخص از خوردن پیتزا به اندازه ۲ واحد بیشتر است. در نتیجه تولیدکنندگان پیتزا که با استفاده از این اندازهگیری متوجه شدهاند که به شکل میانگین، پیتزا یوتیلتی یا مطلوبیت بالاتری دارند، قیمت بیشتری برای آن تعیین میکنند.
در نهایت از طریق مطلوبیت:
علاوه بر این، با افزایش مصرف کالاها و خدمات، یوتیل میتواند کاهش پیدا کند. به عنوان مثال، میزان رضایت خاطر فرد با سیر شدن و افزایش تعداد تکههای پیتزا کاهش پیدا میکند. بنابراین میتوان گفت، مطلوبیت نهایی با مصرف بیشتر کاهش پیدا میکند. این پدیده به «قانون نزولی بودن مطلوبیت نهایی» معروف است.
پیشتر به این نکته اشاره کردیم که در نظریه کاردینالی مطلوبیت، میتوان با واحدی به نام یوتیل میزان رضایت خاطر مصرفکنندگان را اندازهگیری کرد. با این وجود با افزایش مصرف، میزان مطلوبیت نهایی کاهش مییابد. برای درک بهتر این مطلب به مثال زیر دقت کنید. فرض کنید میزان مطلوبیت از خوردن یک عدد موز، ۱۶ یونیل است؛ در این حالت مطلوبیت کل و مطلوبیت نهایی با یکدیگر برابرند.
در این مثال، هنگامی که ۷ موز مصرف میشود، مطلوبیت کل به حداکثر (39) رسیده و مطلوبیت نهایی صفر میشود. پس از آن اگر یک موز اضافی مصرف شود، میزان مطلوبیت نهایی منفی شده و مقدار مطلوبیت کل نیز کاهش پیدا میکند. به عبارت دیگر:
نظریه ترتیبی یا اُردینالی مطلوبیت در اقتصاد حاکی از این نکته است که نمیتوان یوتیلیتی را همچون قیمت و مقدار، اندازهگیری کرد اما میتوان کالاهای مختلف را از نظر مطلوبیت، رتبهبندی کرد. در این نظریه، اگرچه نمیتوان گفت میزان مطلوبیت یک تکه پیتزا یا یک بشقاب پاستا چقدر است اما میتوان گفت که مطلوبیت پیتزا بیشتر از پاستا است یا برعکس. در این مکتب نیز قانون نزولی بودن مطلوبیت نهایی پابرجاست.
مطلوبیت کل (Total utility) که با TU نشان داده میشود، مجموع رضایتی است که یک فرد میتواند از مصرف تمام واحدهای یک محصول یا خدمات خاص دریافت کند. به عنوان مثال، اگر شخصی بتواند ۳ برش پیتزا بخورد و برش اول ۱۰ واحد رضایت، برش دوم ۸ واحد رضایت و برش سوم ۵ واحد رضایت برای او فراهم کند، میزان مطلوبیت کل برابر با ۲۳ واحد خواهد بود. جهت محاسبه مطلوبیت کل در اقتصاد خرد میتوان از فرمول زیر استفاده کرد:
مطلوبیت نهایی (Marginal Utility) که با MU نشان داده میشود، برابر است با افزایش در مطلوبیت ناشی از مصرف یک واحد اضافی از آن کالا. به عنوان مثال، فرض کنید شهاب متوجه اجرای یک تئاتر جذاب در تالار وحدت شده و تصمیم میگیرد ۶ شب به تماشای آن تئاتر برود.
جهت محاسبه مطلوبیت نهایی در اقتصاد خرد میتوان از فرمول زیر استفاده کرد:
قانون مطلوبیت نهایی نزولی (Law of Diminishing Marginal Utility) بر این موضوع دلالت دارد که با افزایش مصرف، رضایت خاطر مصرف کننده کاهش مییابد. حتی اگر فرد محدودیت بودجه (= خط بودجه) نداشته باشد یا کالاها رایگان باشند، با افزایش مصرف تمایل به آن یا مطلوبیت نهایی کاهش مییابد. البته این مسئله در خصوص کالاهای سرمایهای همچون طلا صادق نیست.
برای رسم منحنی مطلوبیت کل و مطلوبیت نهایی از یک مثال استفاده میکنیم؛ فرض کنید مطلوبیت کل زمانی که «ترانه» در ماه هیچ فیلمی نمیبیند، معادل صفر باشد. این مطلوبیت با دیدن یک فیلم معادل ۳۶ واحد است. پس از اینکه ترانه ششمین فیلم را تماشا میکند به حداکثر سطح مطلوبیت یعنی عدد ۱۱۵ رسیده و تماشای فیلم هفتم چیزی به میزان مطلوبیت او اضافه نمیکند.
در تصویر بالا (a) نحوه ترسیم مطلوبیت کل ترانه از تماشای فیلم را مشاهده میکنید؛ با افزایش تعداد فیلم، مطلوبیت کل افزایش یافته و در نهایت در یک نقطه (۱۱۵) ثابت شده است (البته با افزایش مقدار به ۸ فیلم، منحنی به سمت پایین متمایل خواهد شد).
در تصویر b، منحنی مطلوبیت نهایی و شیب منفی یا رو به پایین آن را مشاهده میکنید که با افزایش تعداد فیلمها، کاهش یافته و در نهایت به عدد صفر رسیده است.
مطلوبیت گرایی (Utilitarianism) مکتبی است که توسط دو فیلسوف انگلیسی به نامهای «جرمی بنتام» و «جان استوارت میل» پایهگذاری شده است. در این مکتب، مطلوبیت فاکتوری برای اندازهگیری رفاه است. هدف مطلوبیتگرایان در این تفکر، استفاده از منطق تصمیمگیری فردی در مسائل اخلاقی و سیاستهای عمومی است.
مطلوبیتگرایان معتقدند هدف هر نوع فعالیت فردی و عمومی، کسب رفاه است و هدف اصلی دولت نیز حداکثر کردن مطلوبیت کل یا مجموع مطلوبیتهای هر فرد در جامعه است.
هرچه درآمد یک فرد بیشتر شود، مطلوبیت ناشی از یک دلار درآمد اضافی کمتر میشود. این فرضیه در کنار هدف مطلوبیتگرایان در حداکثر کردن مطلوبیت بر این نکته تاکید دارد که:
اگر درآمد حامد ۲۰۰ میلیون تومان در سال و درآمد فرهاد ۹۰۰ میلیون تومان در سال باشد و ما ۲۰ میلیون از درآمد فرهاد را به درآمد حامد اضافه کنیم، مطلوبیت فرهاد کاهش پیدا میکند اما در مجموع کاهش مطلوبیت فرهاد، کمتر از افزایش مطلوبیت حامد خواهد بود. بنابراین بر اساس مکتب مطلوبیتگرایان، توزیع مجدد درآمد موجب افزایش مطلوبیت کل خواهد شد.
مطلوبیت اقتصادی یا میزان رضایت مصرفکنندگان بر میزان تقاضا و در نهایت قیمت تاثیرگذار است. در نتیجه، درک مفهوم مطلوبیت به کسب و کارها کمک میکند تا مشتریان بیشتری جذب کرده و درآمد بیشتری از طریق فروش محصولات یا ارائه خدمات به دست بیاورند. در بازاریابی، چهار نوع مطلوبیت وجود دارد؛ مطلوبیت زمانی، مطلوبیت شکلی، مطلوبیت مکانی و مطلوبیت مالکیتی.
شرکتها و کسب و کارها با شناسایی این چهار نوع از مطلوبیت میتوانند تصمیمات مصرفکننده به هنگام خرید را ارزیابی کرده و محرکهای پشت آن را شناسایی کنند. در نتیجه از این طریق میتوانند میزان فروش و سود خود را افزایش دهند.
۱- مطلوبیت شکلی؛ به ارزشی که مصرف کننده از یک محصول یا خدمتی که واقعا به آن نیاز دارد، مطلوبیت شکلی گفته میشود. از این دیدگاه، مزایا و ویژگیهای محصولات باید با خواستهها و نیازهای مشتری هماهنگی داشته باشد. به عنوان مثال، یک شرکت لوازم آرایشی با انجام تحقیقات، نیازهای مشتریها را بهتر تشخیص خواهد داد و میتواند بر اساس دادههای آن، تنوع محصولات خود را برای نژادهای پوستی مختلف بیشتر کند.
۲- مطلوبیت زمانی؛ کسب و کارها زمانی که مصرفکنندگان به کالاها و خدمات نیاز دارند، آن را ارائه کرده یا به عبارتی در زمان تقاضای بیشتر، محصولات بیشتری تولید کرده و عرضه میکنند. به عنوان مثال، اگر میزان نیاز مردم به خرید در تعطیلات آخر هفته بیشتر باشد، یک فروشگاه باید در تعطیلات آخر هفته نیز باز باشد.
۳- مطلوبیت مکانی؛ به در دسترس بودن کالاها و خدمات برای مصرفکنندگان، مطلوبیت مکانی گفته میشود. البته مطلوبیت مکانی لزوما به معنای وجود شعب گسترده در انواع نقاط شهر یا کشور نیست. اگر کسب و کاری بتواند با استفاده از روشهای بهینهسازی موتورهای جستجو، محصولات خود را در بستر آنلاین در معرض دید افراد زیادی قرار دهد به این مطلوبیت دست پیدا کرده است.
۴- مطلوبیت مالکیتی؛ به ارزش و رضایت خاطری که مصرف کننده از داشتن یک محصول خاص و توانایی استفاده از آن در اسرع وقت به دست میآورد، مطلوبیت مالکیتی گفته میشود. به عنوان مثال، کسب و کارهایی که برای خرید خانه، ماشین و لوازم خانگی وام میدهند، برای مشتری مطلوبیت مالکیتی به وجود آورده و از این طریق فروش محصولات خود را افزایش میدهند.
مطلوبیت اقتصادی تنها فاکتوری نیست که منجر به کسب درآمد از مشاغل و کسب و کارها میشود. در واقع، فاکتورهای دیگری نیز وجود دارند که هر کس در هر شغلی میتواند از آنها به منظور افزایش درآمد و کسب ثروت استفاده کند. در دوره ثروت آفرینی ، استاد هومن مقراضی، میلیاردر خودساخته ایرانی، تجربیات خود در این زمینه را به همراه راهکارهای اقتصادی و بازاریابی افزایش درآمد در اختیار علاقهمندان قرار میدهد.
تابع مطلوبیت (Utility Function) ، ترجیحات مصرفکنندگان را برای مجموعه ای از کالاها و خدمات اندازهگیری میکند. پیشتر به این مسئله اشاره کردیم که اندازهگیری دقیق مطلوبیت غیرممکن است با این حال اقتصاددانان با مشاهده انتخابهای مصرفکنندگان، سبدهای مصرفی را از کمترین ترجیح تا بیشترین ترجیح طبقهبندی میکنند (نظریه اُردینالی مطلوبیت).
جهت محاسبه تابع مطلوبیت از فرمول تابع مطلوبیت مصرف کننده استفاده میشود.
۱- تابع مطلوبیت به عنوان تابعی از مقادیر یک بسته کالا یا خدمات بیان میشود؛ U(X1, X2, X3, Xn)
۲- تابع U(Xa, Xb)، ترجیح یک دسته کالا (Xa) در برابر ترجیح دسته دیگر (Xb) را نمایش میدهد.
۳- در صورت وجود مکملهای کامل، تابع مطلوبیت به شکل زیر نوشته میشود.
مقدار تابع به مقدار کوچکتر (بین Xa و Xb) تعلق میگیرد.
۴- در صورت جایگزینی کامل کالاها به جای یکدیگر، تابع مطلوبیت بدین شکل نوشته میشود:
در این مقاله به مبحث مطلوبیت در اقتصاد خرد پرداخته و دانستیم که به رضایت خاطر مصرف کننده از مصرف یک کالا یا خدمت، مطلوبیت یا یوتیلیتی گفته میشود. مطلوبیت کل با افزایش مقدار مصرف بیشتر شده و در یک مقدار خاص، صفر میشود. در عین حال مطلوبیت نهایی با افزایش مقدار مصرف کاهش یافته و هنگامی که مطلوبیت کل به حداکثر میرسد، صفر میشود. علاوه بر این، به اهمیتِ به کارگیری مطلوبیت اقتصادی در بازاریابی و افزایش درآمد کسب و کارها پرداختیم. در پایان، پیشنهاد میکنیم در صورت علاقهمندی به موضوعات اقتصاد کلان و سرمایهگذاری از این طریق به دوره اقتصاد کلان مراجعه نمایید. در این دوره، اصول اقتصادی را به نحوی فراخواهید گرفت که بتوانید به دور از پیچیدگیهای معمول، از آنها در جهت انجام سرمایه گذاریهای موفق استفاده کنید.
جهت آشنایی با سایر مفاهیم اقتصادی از مقالات زیر استفاده کنید.
در تعریف مطلوبیت به زبان ساده میتوان گفت که افراد از مصرف یک محصول خاص، رضایت خاطر به دست میآورند که در علم اقتصاد به آن Utility گفته میشود. به عنوان مثال، خوردن یک سیب در مصرف کننده رضایت خاطری ایجاد میکند که میتوان آن را با یک عدد نشان داد. از طرف دیگر میتوان به جای اندازه گیری مطلوبیت از رتبهبندی استفاده کنید. به عنوان مثال، میتوان گفت که مطلوبیت سیب قرمز نسبت به سیب زرد بیشتر است.
کسب و کارها میتوانند از طریق ۴ جنبه مطلوبیت اقتصادی، فروش کالاها یا خدمات خود را افزایش دهند؛ مطلوبیت شکلی، زمانی، مکانی و مالکیتی.
کد بازیابی به ایمیل و شماره موبایل ارسال شد
این کد حداکثر 5 دقیقه اعتبار دارد