نرخ بیکاری (Unemployment rate) درصدی از افراد در نیروی کار یک کشور را نشان میدهد که بیکار هستند. نرخ بیکاری یکی از شاخصهای پسرو در اقتصاد به حساب میآید که به جای پیشبینی شرایط اقتصادی با توجه به تغییر شرایط اقتصادی، افزایش یا کاهش مییابد.
به طور کلی، در صورتی که اقتصاد کشور در وضعیت خوبی باشد و رشد اقتصادی مناسب باشد، نرخ بیکاری کاهش یافته اما در صورت کاهش سرعت رشد اقتصادی، احتمال افزایش نرخ بیکاری نیز وجود خواهد داشت.
در ادامه به زبان ساده، نحوه محاسبه نرخ بیکاری، انواع بیکاری، تاثیر بیکاری در اقتصاد و بازارهای مالی و سایر موارد مهم مربوط به بیکاری و اشتغال را بررسی خواهیم کرد.
در ابتدای مقاله به تعریف بیکاری پرداخته و اشاره کردیم که درصدی از افرادِ نیروی کار که شغلی ندارند، نرخ بیکاری را به وجود میآورند اما نیروی کار چیست؟
اندازه گیری بیکاری در آمریکا توسط مرکز آمار نیروی کار (BLS) انجام میشود. این مرکز، به صورت ماهیانه پرسشنامههایی را در اختیار ۶۰،۰۰۰ خانوار قرار داده و با توجه به آنها افراد بزرگسال (۱۶ سال و بزرگتر) را در سه طبقه دسته بندی میکند:
بنابراین به نقل از وبسایت BLS، نیروی کار برابر است با:
در نتیجه، فرمول نرخ بیکاری برابر است با:
سازمان BLS علاوه بر انتشار نرخ بیکاری، نرخ مشارکت نیروی کار را نیز منتشر میکند. نرخ مشارکت نیروی کار، درصدی از افراد بزرگسال را که جز نیروی کار هستند، اندازه گیری میکند.
جهت محاسبه نرخ بیکاری از جدیدترین آمار مربوط به افراد شاغل و غیر شاغل در آخرین ماه میلادی سال ۲۰۲۳ استفاده میکنیم. به گزارش مرکز آمار نیروی کار آمریکا:
بوده است.
با این حساب نرخ بیکاری آمریکا در دسامبر ۲۰۲۳ برابر است با:
بنابراین میتوان به این نتیجه رسید که حدود دو سوم جمعیت بزرگسال آمریکا شاغل بوده و ۳.۷٪ از آنها بیکار بودهاند.
نرخ اشتغال درست برعکس نرخ بیکاری، تعداد افرادی از نیروی کار که در حال حاضر شاغل هستند را نشان میدهد. برای محاسبه نرخ اشتغال از فرمول زیر استفاده میشود:
نرخ بیکاری طبیعی (Natural rate of unemployment) متوسط نرخ بیکاری است که اقتصاد حول آن نوسان میکند. به عبارت دیگر، نرخ طبیعی بیکاری نرخی است که اقتصاد در بلندمدت (با توجه به تمام عدم شفافیتهای بازار کار که به عنوان مانعی برای یافتن سریع کار توسط کارگران عمل میکنند) به سمت آن حرکت میکند. با این حال واژه طبیعی به این معنی نیست که:
برای محاسبه نرخ بیکاری طبیعی از آمار مربوط به بیکاری مقطعی و بیکاری ساختاری (که در ادامه به شرح آنها خواهیم پرداخت) استفاده میشود.
در این قسمت مهمترین انواع بیکاری را شرح خواهیم داد.
بیکاری ادواری یا دورهای با شروع تغییرات در فعالیتهای اقتصادی و در طول چرخههای تجاری ظاهر میشود. در زمان رکود اقتصادی، میزان تقاضا برای خرید کالاها و خدمات کم میشود. در نتیجه کسب و کارهایی که تقاضای کمتری برای محصولات آنها وجود دارد بخشی از نیروی کار خود را اخراج کرده و یا نیروی کار جدیدی استخدام نمیکنند. در چنین شرایطی یافتن کار برای کسانی که دنبال شغل میگردند، سخت میشود. در زمان رونق اقتصادی، تقاضا تقویت شده و وضعیت برعکس میشود.
سیاستهای پولی انبساطی که منجر به افزایش تقاضا برای خرید کالاها و خدمات میشوند، میتوانند در کاهش نرخ بیکاری ادواری موثر مواقع شوند. چون کسب و کارهایی که حالا تقاضای بیشتری برای محصولات آنها وجود دارد، نیاز به استخدام افراد بیشتر برای تولید بیشتر دارند.
بیکاری ساختاری یکی دیگر از انواع بیکاری است که به هنگامِ بیشتر شدن عرضه نیروی کار نسبت به تقاضای آن ظهور پیدا میکند. در این حالت، دلیل بیکاری کارگران این نیست که به طور فعال در جست و جوی شغل متناسب با مهارت خود هستند، بلکه این است که تعداد مشاغل موجود با تعداد افراد جویای کار برابر نیست.
با این وجود کارفرمایان به سه دلیل نمیتوانند دستمزدها را کاهش داده و از این طریق میان عرضه و تقاضای نیروی کار تعادل ایجاد کنند:
۱- قانون حداقل دستمزد: زمانی که دولت میزان حداقل دستمزد را تعیین کند، از کاهش دستمزد و رسیدن آن به سطح تعادل جلوگیری میکند.
۲- قدرت انحصاری اتحادیهها: در برخی از کشورها مانند آمریکا، دستمزد بخشی از کارگران از طریق چانه زنی اتحادیههای کارگری تعیین میشود. بنابراین در اینجا نیز مقدار دستمزد نمیتواند بر اساس عرضه و تقاضای نیروی کار به تعادل برسد.
۳- نظریه دستمزد-کارایی: به علت وجود این نظریه که بهره وری نیروی کار در صورت افزایش دستمزد، بیشتر میشود کارفرمایان ممکن است تمایلی به کاهش دستمزد حتی با وجود مازاد نیروی عرضه کار نداشته باشند.
در انتهای مقاله به شرح بیشتر این سه مورد خواهیم پرداخت.
بیکاری مقطعی زمانی رخ میدهد که کارگران در جست و جوی شغل متناسب با مهارت خود و دستمزد مناسب هستند. به همین دلیل نرخ استخدام کاهش مییابد. بیکاری مقطعی، غیر قابل اجتناب است. یکی از مهمترین دلایل بروز بیکاری مقطعی، تغییر در ترکیب تقاضا بین صنایع یا بین مناطق «انتقال یا جابهجایی بخشی» نامیده میشود.
۱- با اختراع کامپیوتر و لپ تاپ، تقاضا برای ماشین تایپ کمتر شد. در نتیجه تقاضا برای کارگران شاغل در این کارخانهها کمتر شد و به شکل همزمان تقاضا برای نیروی کار در بخش صنعت الکترونیک افزایش یافت (تغییرِ ترکیب تقاضا بین صنایع).
۲- اگر قیمت نفت افزایش یابد، تقاضا برای نیروی کار در ایالتهای تولیدکننده نفت افزایش یافته و در عوض تقاضا برای نیروی کار در ایالتهای تولیدکننده خودرو کاهش مییابد. چرا که افزایش قیمت نفت، افزایش قیمت بنزین را به دنبال دارد و بنزین گرانتر به معنای تمایل کمتر به مسافرت با خودروی شخصی خواهد بود.
از دیگر علل ایجاد بیکاری مقطعی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
با این حال یافتن شغل جدید به زمان و تلاش فرد بستگی دارد. از آنجایی که این افراد با اولین پیشنهاد شغلی، کار را قبول نمیکنند، دورهای از بیکاری موقت را تجربه میکنند.
اشتغال ناقص (Underemployment)
اشتغال ناقص چگونگی استفاده از نیروی کار از نظر مهارت، تجربه و در دسترس بودن را نشان میدهد. در واقع اشتغال ناقص که یکی از انواع بیکاری است، وضعیتی است که در آن افرادی که در مشاغل مرتبط تمام وقت نیستند، به طور ناخواسته و به صورت پاره وقت در مشاغل کم درآمدتر که به مهارتهای کمتر نیاز دارند، مشغول به کار هستند.
بیکاری پنهان (Hidden unemployment)
به نقل از وبسایت EIGE (مؤسسه اروپایی برای برابری جنسیتی) بیکاری پنهان شامل کسانی میشود که بیکار هستند اما با توجه به الزامات سیستمهای ملی ثبت، به عنوان بیکار ثبت نشدهاند.
بیکاری فصلی (Seasonal unemployment)
بیکاری فصلی به دلیل الگوهای فصلی تاثیرگذار بر برخی از مشاغل بروز پیدا میکند. برای مثال میتوان به مربیان اسکی و افرادی که کار برداشت میوه را انجام میدهند، اشاره کرد.
تغییر سالانه یا ماهانه نرخ بیکاری به عنوان نشانهای از سلامت اقتصادی کشور در نظر گرفته میشود. اگر نرخ بیکاری کاهش پیدا کند، احتمالا اقتصاد وارد مرحله رشد شده و درآمد مصرف کنندگان افزایش پیدا میکند. اما اگر نرخ بیکاری افزایش پیدا کند احتمالا کاهش رشد اقتصادی یا رکود در کشور شکل گرفته است.
تاثیر نرخ بیکاری در فارکس از طریق احتمال اثرگذاری آن بر نرخ بهره و ارزش ارزهای خارجی سنجیده میشود. اگر نرخ بیکاری کمتر از حد انتظار باشد، معاملهگران احتمال میدهند که احتمالا نرخ بهره، افزایش پیدا خواهد کرد و در نتیجه ارزش ارز کشور بیشتر میشود. برعکس، اگر نرخ بیکاری یک کشور بیشتر از حد انتظار باشد، احتمال کاهش ارزش ارز آن وجود خواهد داشت چون به احتمال زیاد، نرخ بهره آن کشور دچار کاهش شود.
گزارش اشتغال در بخش غیر کشاورزی (Non-farm payroll) آمریکا تعداد مشاغل جدید ایجاد شده در بخش غیر کشاورزی را نشان میدهد. این گزارش که معمولا در اولین جمعه هر ماه میلادی منتشر میشود، بر بازار فارکس و قیمت جفت ارزهای خارجی تاثیر گذار است.
به طور کلی، افزایش NFP که به معنای افزایش موقعیتهای شغلی در آمریکاست منجر به تقویت دلار آمریکا میشود. با این حال باید آمار دیگری همچون نرخ بیکاری و افزایش حقوق و دستمزدها را نیز در کنار شاخص NFP بررسی کرد.
جهت یادگیری نحوه تحلیل بنیادی در فارکس بر اساس فاکتورهایی همچون نرخ بیکاری، تورم، تراز تجاری، شاخص NFP و ... به دوره اقتصاد کلان و فاندامنتال فارکس مراجعه کنید.
مرکز آمار ایران نرخ بیکاری در سال ۱۴۰۱ را معادل ۹٪ اعلام کرده است. با این حال، بسیاری از کارشناسان این حوزه معتقدند این آمار تناسبی با واقعیت ندارد. به همین دلیل ما نیز سعی کردهایم از منابع دیگری نرخ بیکاری ایران را به دست بیاوریم.
طبق آمار سایت بانک جهانی، آخرین آمار بیکاری ایران در سال 2022 معادل ۱۱٪ بوده است. تصویر زیر نرخ بیکاری ایران را در فاصله سالهای 2000 تا 2022 نمایش میدهد.
بنا بر آخرین گزارش مرکز آمار ایران، نرخ بیکاری در پاییز ۱۴۰۲ به عدد ۷.۶٪ رسیده است. این آمار نسبت به پاییز سال ۱۴۰۱، حدود ۰.۵٪ افزایش یافته است.
از آنجایی که نگرانیهای زیادی وجود دارد که نرخ رسمی بیکاری در آمریکا که توسط سازمان BLS منتشر میشود، به طور کامل سلامت بازار کار را نشان ندهد، این سازمان پنج معیار اندازه گیری دیگر را نیز به عنوان جایگزین منتشر میکند. در ادامه به معرفی این پنج روش جایگزین و روش اصلی محاسبه نرخ بیکاری (U3) میپردازیم.
آمار بیکاری در پایان سال 2023 بر اساس دادههای سایت BLS استخراج شدهاند.
برای درک بهتر نحوه محاسبه بیکاری بهتر است با اصطلاحات زیر آشنا شوید.
منظور از کارگران دلسرد (کارگران ناموفق) کارگرانی که از نیروی کار خارج شدهاند چون برای یافتن شغل امیدواری اندکی دارند. به عبارت دیگر، این کارگران تمایل به انجام کار دارند اما در یافتن شغل ناموفق هستند.
منظور از کارگران حاشیهای، افرادی هستند که نه در حال حاضر کار میکنند و نه به دنبال کار هستند اما نشان میدهند که تمایل به انجام کار دارند و مدتی را در گذشته نزدیک به دنبال کار بودهاند.
منظور از شاغلان پاره وقت به علت دلایل اقتصادی، افرادی است که توانایی و تمایل انجام کار تمام وقت را دارند اما مجبور شدهاند به انجام یک کار پاره وقت رضایت دهند.
اشتغال کامل (Full Employment) وضعیتی اقتصادی است که در آن از تمام منابع نیروی کار موجود به کارآمدترین شکل ممکن استفاده شده است. به عبارت دیگر، اشتغال کامل بالاترین میزان از نیروی کار ماهر و غیرماهر است که میتواند در هر بازه زمانی معین در اقتصاد به کار گرفته شود. باید به این نکته نیز اشاره کرد که اشتغال کامل وضعیتی ایده آل و شاید دست نیافتنی است که در آن نرخ بیکاری معادل صفر است.
همان طور که در قسمتهای قبلی اشاره شد، بیکاری مقطعی اجتناب ناپذیر است. یکی از برنامههایی که دولتها برای کاهش سختی بیکار بودن انجام میدهند، پرداخت بیمه بیکاری است. پرداخت بیمه بیکاری موجب افزایش نرخ بیکاری میشود. در واقع، دولتها بدون اینکه قصد انجام چنین کاری را داشته باشند منجر به افزایش بیکاری میشوند.
دلیل این امر واضح است؛ از آنجایی که با به دست آوردن یک شغل توسط یک کارگر، پرداخت حقوق بیمه بیکاری متوقف میشود، احتمالا فرد بیکار برای یافتن شغل تلاش نمیکند و اگر مشاغلی به نظرش جذاب نباشند، آنها را رد میکند. با این وجود نمیتوان این طور نتیجه گرفت که پرداخت بیمه بیکاری سیاستی نادرست است. در واقع، افراد با مزیت برخورداری از حقوق بیمه بیکاری میتوانند شغل مورد علاقه و متناسب با مهارتهای خود را بیابند.
تاثیر قانون حداقل دستمزدها با استفاده از مفهوم عرضه و تقاضا قابل توضیح است.
بر اساس منحنی عرضه و تقاضای نیروی کار، دستمزد تعادلی نقطه تقاطع میان عرضه و تقاضای کار است. حال اگر میزان حداقل دستمزد بالاتر از سطح تعادلی قرار بگیرد میزان عرضه نیروی کار افزایش و میزان تقاضا برای نیروی کار کاهش پیدا میکند و مازاد نیروی کار که معادل بیکاری است ایجاد میشود.
طبیعی است که با افزایش دستمزدها افراد بیشتری تمایل به کار کردن پیدا میکنند. در این حالت که تعداد افراد آماده به کار بیشتر از تعداد مشاغل است، برخی از افراد بیکار میمانند. با این وجود، قانون حداقل دستمزد تنها در خصوص نیروهای جوانی که مهارت بالایی ندارند، صدق میکند. به عبارت دیگر، افزایش دستمزدها تنها علت بیکاری نیست، چون بسیاری از کارگرانِ متخصص دستمزدی بیش از حداقل قانونی دریافت میکنند.
اتحادیههای کارگری، سازمانهایی هستند که با کارفرمایان برای تعیین دستمزدهای بالاتر و شرایط بهتر قرارداد، مذاکره و چانه زنی میکنند. حال سوال اینجاست که وجود این اتحادیهها به نفع اقتصاد است یا به ضرر آن؟
مخالفان معتقدند زمانی که اتحادیهها، دستمزد کارگران را در سطحی بالاتر از دستمزد تعادلی قرار میدهند، تقاضای نیروی کار کاهش یافته و در نتیجه بیکاری افزایش مییابد. بنابراین فعالیت این اتحادیهها ناکارآمد و ناعادلانه است. ناکارآمد به دلیل کاهش اشتغال و ناعادلانه به این علت که منافع برخی کارگران به زیان سایر کارگران تمام میشود.
طرفداران معتقدند که اتحادیه میتواند در برابر قدرت بازار بنگاهها به نفع کارگران عمل کند. برای مثال اگر اکثر نیروی کار یک منطقه توسط یک بنگاه استخدام شده باشند، رقابتی در بازار برای جذب کارگران وجود ندارد و همین بنگاه که قدرت بازار را در اختیار دارد میتواند دستمزدهای کمتر و قراردادهای یک جانبه و غیر منصفانهای به کارگران تحمیل میکند. در این شرایط، اتحادیه کارگری میتواند موجب ایجاد تعادل بین قدرت بازار یک بنگاه و حمایت از کارگران شود.
طبق نظریه دستمزد-کارایی بیشتر شدن دستمزدها نسب به سطح تعادلی آن، برای بنگاهها سودآورتر است. چرا که این موضوع میزان بهره وری کارگران را افزایش میدهد. از طرف دیگر، همان طور که پیشتر اشاره شد، بیشتر شدن دستمزد نسبت به دستمزد تعادلی موجب بر هم خوردن عرضه و تقاضای نیروی کار شده و در نتیجه آن مازاد عرضه کار یا بیکاری به وجود میآید.
بنابراین با وجود اینکه دستمزد بالاتر به معنای پرداخت هزینه بیشتر برای بنگاهها است اما به دلیل افزایش کارایی کارگران و در نتیجه افزایش سود بنگاه، انجام این کار منطقی به نظر میرسد. این کارآمدی یا بهره وری به چهار شکل تعریف میشود:
۱- پرداخت دستمزد بالاتر منجر به تغذیه بهتر کارگران خواهد شد. در نتیجه، کارگران سالمتر خواهند بود و بازدهی آنها بیشتر خواهد شد.
۲- پرداخت دستمزد بالاتر منجر به جابه جایی کمتر کارگران، ترک کار و خروج از بنگاه میشود. در این حالت بنگاه مجبور نیست هزینه بالای آموزش و استخدام کارگران جدید را بپردازد.
۳- پرداخت دستمزد بالاتر منجر به تشویق کارگران برای حفظ شغل خود میشود. در نتیجه کارگران کم کاری نمیکنند و انگیزه بیشتری برای کار خواهند داشت. به این نکته دقت داشته باشید که اگر دستمزد در سطح تعادلی بوده و عرضه و تقاضای کار با یکدیگر برابر باشند، کارگران در صورت کم کاری و اخراج شدن میتوانند به سرعت در یک بنگاه دیگر استخدام شوند اما افزایش دستمزدها و بیشتر شدن آن نسبت به سطح تعادلی بیکاری را بیشتر میکند.
بنابراین کارگران میدانند که در صورت کم کاری و اخراج نمیتوانند به راحتی شغل دیگری پیدا کنند. در نتیجه با انگیزه بیشتری به کار خود ادامه میدهند.
۴- پرداخت دستمزد بالاتر منجر به استخدام نیروی کار شایستهتر خواهد شد. اگر یک بنگاه دستمزد بیشتری از سطح تعادلی برای موقعیت شغلی خود پیشنهاد دهد، احتمال استخدام افراد شایسته بیشتر از حالتی خواهد بود که سعی کند با دستمزد تعادلی یک نفر را استخدام کند. در نهایت، کارگر متخصص به بنگاه ضرر نمیرساند و میتواند منجر به سودآوری آن نیز شود.
در این مقاله به نرخ بیکاری پرداخته و دانستیم که نرخ بیکاری از نسبت افراد شاغل به کل نیروی کار در یک کشور به دست میآید. منظور از نیروی کار تمام افراد شاغل و تمام افرادی است که توانایی و تمایل کار کردن را دارند اما شغلی ندارند، است. نرخ بیکاری یکی از موضوعات مهم اقتصاد کلان است که میتواند سلامت اقتصاد یک کشور را نشان دهد و حتی بازارهای مالی همچون فارکس را نیز تحت تاثیر قرار دهد.
در پایان پیشنهاد میکنیم جهت آشنایی با سایر موضوعات اقتصادی از مقالات زیر استفاده کنید.
نرخ بیکاری، درصدی از افراد در نیروی کار یک کشور را نشان میدهد که شغلی ندارند.
نرخ بیکاری طبیعی نرخ عادی بیکاری است که نوسانات نرخ بیکاری حول آن تغییر میکند. برای محاسبه نرخ طبیعی بیکاری از بیکاری مقطعی و ساختاری استفاده میشود.
افزایش نرخ بیکاری به معنای بیشتر شدن افرادی است که هم نیروی کار کردن دارند و هم تمایل به کار کردن دارند اما نمیتوانند شغلی پیدا کنند.
کد بازیابی به ایمیل و شماره موبایل ارسال شد
این کد حداکثر 5 دقیقه اعتبار دارد